جدول جو
جدول جو

معنی شیطانی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شیطانی کردن
(خِ / خَ پِ کَ دَ)
شیطنت نمودن (طفل). شوخی و ناآرامی کردن بچه. شیطنت. درجستن و فروجستن و دویدن و فریاد کردن کودک چنانکه طبع کودک است. بازیهای پر داد و فریاد کردن بچه. (یادداشت مؤلف) ، محتلم کردن. جنب ساختن:
گر عروس فکر بکرم چهره بنماید به خواب
جبرئیل عقل را درلحظه شیطانی کنم.
ملا فوقی یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شیطانی کردن
بازیگوشی کردن هرماسی کردن
تصویری از شیطانی کردن
تصویر شیطانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ / هََ کَ)
گستاخی کردن. بیشرمی نمودن:
سپر از غمزۀمست تو بیندازد چرخ
با دو ابروی تو خود کس نکند پیشانی.
نزاری
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ فِ دَ کَ دَ)
فضولی کردن کودکان، حیله بازی و مکر نسبت به دیگری
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ وَ دَ)
در تداول عامه، احتلام. محتلم گشتن. حلم. خواب دیدن. جنب شدن در خواب. محتلم شدن در خواب، و آن بیشتر پسران را دست دهد. (یادداشت مؤلف). کنایه از محتلم شدن است. (آنندراج) :
ز بس که طبع من از عیش دهر مجتنب است
نمی شوم به عروس زمانه شیطانی.
ملاطغرا (از آنندراج).
خاطر من که به هر بطن دو عیسی زاید
حیف باشد که به هر فکر شود شیطانی.
حکیم شفایی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گستاخی کردن بیشرمی کردن: سپر از غمزه مست تو بیندازد چرخ با دو ابروی خود کس نکند پیشانی. (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیطانی شدن
تصویر شیطانی شدن
شوس دادن در خواب هرماسی شدن
فرهنگ لغت هوشیار